23  چرا تفکیک نهادی؟

ساخت وبلاگ

ماجرای تولد و زندگی ما آدم ها از آنجایی شروع می شود که ما می توانیم زندگی خود را مطابق با سلیقه خود رقم زنیم و این بر می گردد به اصل اختیار ما که اگر به آن باورمند باشیم می توانیم زندگی باب طبع خود را تجسم کرده و راه های رسیدن به آن را پیدا و نقشه راه خود را ترسیم کرده و از توان خود برای اجرایی کردن آنها با استفاده از ابزارهایی که در اختیارمان است نهایت بهره را ببریم. اما مسئله مهم این است که نگاه ما به زندگی و انتظارات ما از فرصت های در اختیارمان تابعی از شرایط مکانی و زمانی است که در آن زندگی می کنیم و حتما انتظارات افرادی که در دورانی زندگی می کنند که بشر در آستانه استفاده از هوش مصنوعی برای بهبود اوضاع زندگی خود است با بشر خوراک جویی که به دنبال خوراک در حرکت بوده و از جایی به جای دیگر نقل مکان می کرده است کاملا متفاوت است. او حتما قدرت بدنی بسیار بیشتری نسبت به انسان هایی که هم اکنون در حال زندگی هستند، داشته و برای ادامه زندگی در طبیعت بکرو در میان حیات وحش اگر به همراه گروه خود حرکت می کرده و به دستورات کسی که وظیفه رهبری گروه را داشته گوش فرا می داده خطرات کمتری او را تهدید می نموده و امکان زنده ماندن بیشتری داشته است. همچنین زندگی در اجتماعات اولیه و شهرهای کوچک که هم اکنون بقایای آن توسط باستان شناسان کشف می شود به شیوه دیگری بوده است و قوانین حاکم بر زندگی آنها بر اساس شرایط زمانه خودشان بوده و در مقایسه با زندگی فردی که در دنیای معاصر روزگار می گذراند و مجبور است برای استفاده از امکانات زندگی و ادامه بقا مهارت های متعدد جسمی و فکری زیادی داشته باشد کاملا متفاوت است. هر چند که نیازهای اولیه یکی هستند ولی شیوه بر آورده شدن آنها بسیار متفاوت است.

بشر اولیه نیز مانند بشر امروزی نیاز به خوراک و امنیت و یادگیری و سلامت و حتا پرستش داشته است که غالبا به صورت توتم پرستی بوده و با انجام آیین هایی صورت می گرفته است که همه این نیازها توسط هم گروهی های خودش تعریف و برآورده می شده است ولی انسان امروزی که مجبور است در شهرهای بزرگ و شلوغ زندگی کند و در رفع نیازهای خود از تکنولوژی های جدید استفاده کند دیگر نمی تواند برای برآورده کردن همه نیازهایش صرفا به هم گروهی های خودش وابسته باشد و به امکانات نهادی و روش های تخصصی و روزآمد هر یک از نیازهای خود بی توجه باشد. او مجبور است برای رفع بیماری خود به متخصیص خبره مراجعه کند، برای بالا بردن اطلاعات و توان افزایی خود به سراغ افراد فرهیخته و توانا در همان رشته برود، برای رفع نیازهای مادی و کسب درآمد به سراغ فعالان اقتصادی برود یا به گونه ای سرمایه گذاری کند که ارزش سرمایه های او محفوظ بماند و مهم تر از آن امنیت جانی او در کنار امنیت مالی او نیز حفظ شود.

با این توصیف منطقی اما بزرگ ترین خطای زندگی جمعی آدمیان در زمین با نگاه به مستندات تاریخی و تجربه زیسته در جای جای زمین ادغام نهادهای اجتماعی در یگدیگر خصوصا نهادهای حاکمیتی، دینی و نظامی است تا جایی که تکرار این خطا حتی در جهان معاصر نیز فجایع سنگینی را رقم زده است.

برای نمونه همان خطا و انحرافی که مردم ایران در سال 1357 تحت عنوان رهایی از دوران "ستم شاهی" مجددا در تاریخ زندگی خود مرتکب شدند و با شور انقلابی و در پی هیجان شورش های خود این بار با دادن اختیارات تام به فقیهان عملا نهاد دین و حکومت را یکی کردند و روحانیون تندرو نیز در سرمستی این همه اختیار نه تنها صدای همه دلسوزان هم لباس خود را نشنیدند که به محض دسترسی به اسلحه همه مخالفان و افراد اندیشمندی که ممکن بود از رفتن مردم به این مسیر خطا جلوگیری کنند را اعدام و حتی دانشگاه ها که مراکز اندیشه ورزی بودند و امکان برخواستن صدای مخالف از آنجا زیاد بود را تا تثبیت خود در قدرت و حذف همه مخالفان بستند و این شد که پس از آن زمان تاکنون هر چند دلسوزان مردم و میهن با تکیه بر بخش جمهوریت آن نهایت تلاش خود را در جهت بهبود و کنترل اوضاع به نفع آحاد مردم داشته و خود مردم نیز همراهی و حتی جان فشانی های زیادی در جهت حفظ استقلال و ایجاد فضای باز و آزاد در کشور کرده اند اما آزاد بودن دست روحانیون تندرو به واسطه اصل" ولایت فقیه" که آن را در قانون اساسی گنجانده بودند کار را به جایی رساند که کسی حریف ویژه خواری ها و تفکیک مردم به خودی و غیر خودی آنها نشد و قدرت آنها به واسطه این اختیارات تام و دسترسی آنها به خزانه و اسلحه و نیروهای نظامی ویژه جهت حفظ نظام به جایی رسید که به این نیز بسنده نکردند و در کنار همه ارکان جمهوریت شوراهایی تشکیل دادند و عملا اداره کشور را به این شوراها سپرده و این نوع اداره مملکت چنان بی نظمی و مشکلاتی را برای مردم خصوصا افراد دانا و آگاه و فرهیخته جامعه ایران آورده که عملا کار اداره کشور بدست بیسوادها و ناتوان ترین ها افتاده است.

حال با توجه به تلاش زیاد مردم ایران در زمینه خروج از بحران های ساختاری " نظام جمهوری اسلامی" به روش های مدنی و به بن بست رسیدن این روش اداره کشور در کنار برخوردهای خشن و غیرقانونی ارکان وابسته به ولایت فقیه در سرکوب مردم چاره ای جز توسل به روش های میدانی برای رهایی از ظلم و ستم این فقیهان و آخوندهای حکومتی تا رسیدن به آزادی و رهایی از "اصل ننگین ولایت فقیه" در قانون اساسی پیش روی مردم ایران باقی نمانده است که در این راستا جا دارد مردم عزیز ایران به تاسی از مردم کرد که در اعتراض به اعدام جوانان خود اقدام به اعتصاب کردند، دست به اعتصابات سراسری تا رسیدن به خواسته های خود که همانا رسیدن به " جمهوری دموکراتیک ایران" و اصلاحات قانون اساسی و تغییرات بعدی آن در راستای استقلال و تفکیک قوا است زده و ادامه زندگی شرافت مندانه و دوام میهن خود را با این کار ضمانت کنند.

+ نوشته شده در چهارشنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 7:18 توسط شب شکن  | 

آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟...
ما را در سایت آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 629khordad13880 بازدید : 17 تاريخ : يکشنبه 29 بهمن 1402 ساعت: 17:43